چطور میتونم تولد تو تبریگ بگم پسرم
15 بهمن سال 90 آره مامان خوب من همون روزی که بخاطر دنیا اومدن آخرین نوه ات دلت می خواست جلوی تک تک پرستارها رو بگیری و ازشون سراغ دکترمنو بگیری .همون روزی که نمیتونستی منو تو اون وضعیت ببینی و دعا می کردی هرچه زودتر دکتر بیاد و نوه کوچولوت امیرعلی رو تو بغلت بگیری مامانی . همون روزی که هرسال واسش لحظه شماری می کردی و عشق می کردی که تو همچین روزی امیرعلی بدنیا اومد و خاطره تولد اولین پسر خودتو برات تداعی می کرد. آره مامانی پس چرا دو هفته صبر نکردی تا سومین تولد امیرعلی رو ببینی مامانم اول تا 15 بهمن که راهی نبود کاش بودی مامانی کاش بودی کاش می شد پارسال تولد امیرعلی رو تو خونه شما بگیرم ..ولی برف ...
نویسنده :
مریم مامان دونه برفی
13:12